مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

مرغ مهاجر

زندگی حسی غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد ...

تعلیق

خیلی وقته میخواستم اینو بنویسم ولی هی میگفتم نه.ولی باید گفت: 

احساس میکنم یه چیز بی خاصیتم تو هوا.نه حسی نه خاطره ای نه غمی نه شادی ای! 

نه عکس العملی مثبت نه منفی.  

 نه حرفمو کسی گوش میده نه حرف دیگرانو میفهمم.

 احساس میکنم گم شدم.

    احساس میکنم یه دستگاهی شدم شامل ۲ تا چشم و بدون مغز و قلب! 

یعنی نه احساس خوشی میکنم نه اندوه. 

 

فعلا هیچ ایده ای ندارم! 

وسلام 

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلا احمدی پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:41 http://hibou.blogfa.com

والا این احساس رو ما از 14 سالگی داریم،یه وقتایی از شدتش کاسته می شد ولی تقریبن از آذر سال 90 در شدید ترین حالت خودش قرار گرفته،من بهش میگم:خثنیت"
حسِ نحسیه!میگن بعدِ کنکور درست میشه،نمیدونم امیدوارم که بشه،هرچند که...

مرسی.منم امیدوارم که درس شه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد